در زمانهاى قدیم یک نفر سلمانى معروفى بود که سر و صورت شاه عصر خود را اصلاح مى کرد، او روزى به بازار رفت ، دید پیر مردى در مغازه ساده اى نشسته و قلم و کاغذى ، کنار دستش است ، ولى چیز دیگرى در مغازه نیست ، تعجب کرد که این پیر مرد عمامه به سر، چه مى فروشد، نزد او رفت و گفت
اى آقا! شما چه مى فروشید؟
پیرمرد: من حکیم هستم و پند مى فروشم
 سلمانى : پند چیست ؟، آن را به من بفروش
حکیم : پند فروختن من مجّانى نیست ، بلکه صد اشرافى مزد آن است

سلمانى پس از آنکه این دست و آن دست کرد، سرانجام راضى شد که صد اشرفى به او بدهد، حکیم صد اشرفى را گرفت و این پند را روى کاغذ نوشت و به سلمانى داد و آن این بود

  اکیس النّاس من لم یرتکب عملا حتّى یمیّز عواقب مایجرى علیه

زرنگترین انسانها کسى است که کارى را انجام ندهد مگر اینکه نتیجه آن را (از بد و خوب  تشخیص دهد

ادامه مطلب

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

ساختمان titanydo WebSite مدیریت دولتی و مدیریت بازرگانی معلم ریاضی kavehfakhmi وبلاگ تربیت کودک هنرستان نوائی کلش نرم افزارهای آماده googleTrend